تحولات اجتماعی دوران پهلوی دوم ۱۳57-۱۳32

 

فرآیند نوسازی به شیوه غربی که در زمان رضاشاه توسعه یافته و در برخی زمینه ها آغاز شده بود در دوره محمدرضا شاه ادامه یافت و دگرگونیهای عمده ای در عرصه های اجتماعی و فرهنگی جامعه بر جا گذاشت. با گسترش نوسازی و صنعتی شدن کشور، ساختار جمعیتی متحول شد و به تبع آن تحولات فرهنگی پدید آمد، طبقات سنتی رو به افول نهادند و قشرهای جدید اجتماعی با تکیه بر جنبه های مختلف تجدد وارد صحنه شدند. زندگی سیاسی و فرهنگی بر پایه دیدگاه های غیر سنتی بنیان گذاشته شد و روند اصلی زندگی فرهنگی این قشرها متمایل به تجدد خواهی سکولار گردید.رشد طبقه ی متوسط جدید، از دیگر پیامدهای فرآیند نوسازی محمد رضا شاه بود. تقاضای روز افزون برای فن آگاهان و مدیران، افزایش جمعیت شهرنشین و رشد آموزش عالی، مهاجرت جمعی روستاییان به شهرها و سیل مهاجرت از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ، از مهم ترین عوامل رشد طبقه متوسط جدید بود.
از سال ۱۳۴۰ نظام آموزشی دانشگاه ها نیز تغییر کرد و به این ترتیب شهرنشینی و سواد و آموزش و نیز وسایل ارتباط جمعی، صورت نوینی به زندگی اجتماعی بخشید.
۱۳۴۲ تا ۱۳۵۶ دوره فرمانروایی مقتدرانه محمد رضا شاه بود، این دگرگونی بنیادین سیاسی و در عین حال در آمدهای فزاینده ی نفتی، منابع مالی مهمی در اختیار شاه قرار می داد و دولت را قادر می ساخت که پروژه های عمرانی را تامین مالی کند.
بدین سان شاه به گونه ای فزاینده از جامعه و اقتصاد ایران مستقل می شد و جامعه و اقتصاد هرچه بیشتر به او و تصمیمات او وابسته می گردید که تمام این فرآیند سبب تغییر یافتن اقتدارگرایی به استبداد یا سلطانیسم می شد.
برنامه های فرهنگی شاه از دو عنصر کاملا متضاد تشکیل می شد : از یک سو، احیای فرهنگ کهن ایرانی ازسوی دیگر اقبال شدید اولیای امور به ترویج ظواهر فرهنگ غربی. پس از کودتای سال ۱۳۳۲ خورشیدی، اقدامات تجدد خواهانه ی غربی حکومت همراه با نمادهایی از فرهنگ کهنسال استبداد ایرانی به جامعه تحمیل می شد. حکومت گران از دو جنبه نظری و عملی در تقابل با فرهنگ جامعه ایرانی قرار گرفتند و بیگانکی میان دستگاه حاکمه و مردم به حد اعلی رسید. اما در هر حال ایدئولوژی شاهنشاهی نه تنها نتوانست خلا مشروعیت نظام پهلوی را پر کند بلکه بر بحران مشروعیت افزود و بیگانگی مردم و دولت را عمیق تر کرد. شاه هرچند ساختار اجتماعی و اقتصادی را نوسازی کرد اما نتوانست حوزه سیاسی را نوسازی نماید و این ناتوانی حلقه های پیوند دهنده ی حکومت و ساختار اجتماعی را فرسوده کرد. بدین ترتیب در سال ۱۳۵۶ شکاف میان نظام اقتصادی - اجتماعی توسعه یافته و نظام سیاسی توسعه نیافته آنچنان عریض بود که تنها یک بحران اقتصادی می توانست کل رژیم را متلاشی سازد.

 

معماری وشهرسازی در دوره پهلوی دوم:
جو غالب معماری ایران که در دوره پهلوی اول آبشخور سه جریان معماری بود ؛ معماری اواخر قاجار، مدرنیسم و سبک نئو کلاسیک باستان گرا ( سبک ملی)،در دوره پهلوی دوم، به یک جریان غالب و تاثیر گذار معماری مدرن تبدیل می شود. معماری معدرن شکل گرفته در این دوره، عمدتا از مجرای کارهای معماران و اندیشه های جریان ساز اروپا از جمله : سبک بین المللی، مدرسه باهاوس، کارهای لو کوربوزیه، فرانک لوید رایت، ریچارد نویترا، آلوار آلتو، جیمز استرلینگ و … حمایت می شد و ماحصل آن صورت ایرانی معماری مدرن بود که با عنوان معماری «شبه مدرنیستی» نام گذاری شد. البته عوامل و اندیشه های زیادی در شکل گیری آن دخیل بود.
همچنین جریانی موازی با این جو غالب معماری مدرن بین دهه های ۱۳۴۰و ۱۳۵۰خورشیدی شکل گرفت، که شدیدا تحت تاثیر جو جریانات روشنفکری ایران دهه های مذکور بود. اکثرتالیفات وطنی این جریان را تحت تاثیر اندیشه ها و مباحث مطرح شده ی اروپای بعد از مدرن، عمدتا مباحث مطرح شده در « پست مدرن » می دانند. دهه های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ از بسیاری جهات نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران است و اوج گرمی بازار بومی گرایی و تاریخ گرایی در محافل علمی کشور. در محیط های دانشگاهی،روشنفکران، غربزدگی را به جای عقب ماندگی مشکل اجتماعی ایران دانسته وخواستار ترک غرب بودند. روشنفکرانی چون نراقی و داریوش شایگان هم بودندکه راه را در ادغام واقعیت غرب که همان علم و فناوری بود با حقیقت شرق که به ایمان، عرفان و فلسفه شرق اشاره داشت و ایجاد تعادل میان فلسفه ی غرب و فلسفه ی شرق، می دانستند. در این میان توجه برخی روشنفکران مانند مهدی پرهام و سید حسین نصر معطوف به ابعاد مذهبی فرهنگ و نقش آن در زندگی اجتماعی مردم شد. به دنبال این نوع از تفکرات در میان روشنفکران، معماری نیزاز این بوم گرایی عرفانی متاثر گردید.
نکته قابل توجه این دوران در عرصه هنر و معماری، پیدایش گرایشهای صوری و قالبی طبقات بالا به سنت ها ست، ورود فرح به دربار که دانش آموخته هنر ومعماری در پاریس و هم عاشق سرزمین آبا و اجدادی و سنتهای هنری و معماری آن بود، در پیدایش این گرایش بی تاثیر نبود هرچند که با اهداف سیاسی و تبلیغاتی به نام دفاع از سنتهای ملی و بازگشت به خویشتن صورت گرفته باشد.
در همین دوران برپایی دو همایش با عنوان های «بررسی امکان پیوند معماری سنتی با شیوه های نوین ساختمان » در سال ۱۳۴۹و « نقش معماری و شهرسازی در کشورهای در حال صنعتی شدن » در سال ۱۳۵۳و حضور معماران سرشناسی مانند لوئی کان، پل رودولف،فروغی، اردلان،کامران دیبا و سیحون، جیمز استرلینگ، کنزوتانگه،موشه سفدی و حسن فتحی تاثیر چشمگیری بر معماران ایرانی گذاشت.
معماران این دوره که با تکه پاره هایی از یک پیشینه سنتی روبرو بودند، با به کار گیری اصول و مفاهیم معماری مدرن توانستند با تجریدی کردن پلان و نماها،بناها را به صورت یک شی مستقل، صرفا با بررسی عملکرد، روابط مفاهیم و عناصر و از همه مهم تر جایگاه انسان به عنوان موجودی متافیزیکی، طراحی نمایند. معماری ایران چه در گذشته و چه در دوران جدید در مجموع از قواعد جدایی فضاهای خصوصی از عمومی تبعیت می کند. این مورد بیشتر خود را در معماری شبه مدرنیستی مسکونی ایران نمایان می سازد. هر چند در این شیوه به کل، نحوه ی سازماندهی فضا تحول یافته، عموما جدایی فضاهای خصوصی از عمومی مدنظر بوده است.
می توان گفت که این نسل از معماران با مدرسه هنرهای زیبا و سیحون در راس آنها، با تفکر بوزاری شکل می گیرند، معمارانی مدرن، با دغدغه های تاریخ و بوم گرایی، به شدت تحت تاثیر منطقه گرایی و رجینالیسم اروپایی اما بر پایه مدرنیسم. در کل این گروه از معماران در قلمرو یک مثلث فرهنگی قابل بیان هستند : تاثیر فرهنگ و تمدن غرب، میراث تاریخی ایران و برآمدن معماری از بطن این دو.
اهمیت عامل سوم در این است که معماران، در مقام آفریننده و راویان فرهنگ، نقشی حیاتی را در میانجی گری بین فرهنگ غربی و میراث هنری ایران ایفا کرده اند که باید افزود بعضی از این معماران توانستند بخوبی از این آزمون سرفراز بیرون بیایند و زیباترین کارهای تاریخ معماری معاصر را خلق کنند.
این جریان با کار سیحون در آرامگاه بوعلی آغاز می شود با خیام به اوج می رسد و بعد از آن امانت در برج آزادی آن را ادامه می دهد. اما به تعبیری علی رقم ارزشمندی آثار خلق شده در این دوره این آثار جریان ساز نبودند. بحث بر سر ارزشمندی آثار نیست که در ارزشمندی این آثار و فاعلیت قدرتمند آنها در بافت شهری ما تردیدی نیست، بحث بر جریان ساز بودن و ایجاد یک گفتمان بین المللی است. باید گفت در نسل دوم، تولید معماری یک امر غائب به حساب می آید و این خلاء تاریخ و تولید معماری باعث می شود تا امکان مکالمه با دنیا نیز وجود نداشته باشد.
از مهم ترین تحولات عمرانی این دوره، شکل گیری واحدها و شهرک های مسکونی است که تا اواسط دهه ۱۳۲۰عمدتا به صورت سنتی و با مصالح بومی ساخته میشد اما بعد از جنگ جهانی دوم، در ایجاد واحدهای مسکونی جدید مصالح نوینی مانند آجر، تیر آهن و بتن بکار گرفته شد. گرایش به معماری مدرن، عمدتا از طریق ساخت خانه ها و مجتمع های مسکونی در اوج خود بود. این گرایش از سوی دو نهاد حمایت می شد : اول بانک ساختمانی و دوم فارغ التحصیلان معماری دانشگاه های داخل و خارج کشور. از اقدامات مهم بانک ساختمانی، طراحی و ساخت آپارتمان ها و شهرک های مسکونی و در بعضی از موارد ساخت ساختمان های فرهنگی و خدماتی در تهران و اکثر شهرهای ایران بود.
از جمله مجموعه های ساخته شده در تهران می توان، مجموعه ساختمان های کوی نارمک (۱۳۳۳) مجموعه ساختمانهای نازی آباد (۱۳۳۴) مجتمع آپارتمانی کن (1339) و مانند آنها را نام برد.

 

تا سال ۱۳۵۵ عملا ۷۰ درصد از واحدهای مسکونی شهری و ۳۵درصد از واحدهای مسکونی روستایی با مصالح و ابزارهای جدید ساخته شده بودند. در مطالعه ای بر" کوی‌های مسکونی کوتاه مرتبه تهران در دوره پهلوی دوم" به چند ویژگی قابل مشاهده در این واحدهای مسکونی بر می خوریم، با وجود تنوع پلان خانه‌ها در این کوی‌ها ( که خانه‌های یک و دو طبقه و آپارتمان‌های سه تا پنج طبقه را شامل می‌شود ) اول : محقر و مفصل بودن پلان‌ها و متراژ واحدها نسبت به طبقه اجتماعی مخاطب متفاوت است، مثلا متراژخانه‌ها از ۴۰ مترمربع در خانه‌هایی یک طبقه تا ۲۰۰ مترمربع در واحدهای مسکونی دوطبقه متغیر است. واحدهای مسکونی کوچک عمدتا در کوی‌های بخش‌های میانی و جنوب تهران و برای قشر کم‌درآمد ساخته شده و پلان محقری دارند درحالی‌که واحدهای مسکونی بزرگ‌تر در کوی‌های میانی و شمال تهران هستند و برای کارمندان با درآمد متوسط ساخته شدند. دوم : تغییر تدریجی پلان‌ها به سمت الگوهای مدرن را قابل مشاهده می داند. در نخستین کوی احداث شده اثراتی از به‌کارگیری الگوهای سنتی در پلان خانه‌ها دیده می شود،از جمله اینکه فضاهای سکونت در دو سوی حیاط قرار دارند که این امر در کوی‌های بعدی جای خود را به پلان‌های کاملا جدید می‌دهد که با تحول سبک زندگی در این دوران مطابقت دارد.
در این دوران، تفریحات، سرگرمی های جدید و زندگی به سبک مدرن به مردم پیشنهاد می شد و رسانه ها پر از تبلیغات متنوّع درباره تجهیزات و وسایل مدرن زندگی بودند.تصویری که از یک خانواده روزآمد در تبلیغات رسانه ها ترسیم می شد، خانواده ای بود که در یک آپارتمان یا خانه مبله زندگی می کرد، از تجهیزات مدرن و جدید زندگی استفاده می نمود، برای خرید به پاساژها و فروشگاه های بزرگ و برای تفریح به کنسرت موسیقی، سینما و پارک می رفت، برنامه های متنوّع تلویزیون را تماشا می کرد، اتومبیل شخصی داشت و چند بار در سال به مسافرت می رفت. در چنین خانواد ه ای همسر و مادر خانواده یا کار می کرد و یا در فعالیّت های اجتماعی مشارکت داشت. این تصویر از خانواده روزآمد با آنچه که تا پیش از آن در ایران مرسوم بود تفاوت قابل تأمّلی داشت. بدیهی است که چنین خانواده ای نیازمند خانه ای درخور الگوی زندگی روزآمدش بود. بدین ترتیب نوگرایی در شیوه زیست، شیوه معماری نو را موجّه و قابل پذیرش می نمود. کوی های مورد اشاره یک شبه پیدا نشدند. معماری نوین در این کوی ها قدم به قدم و همگام با آمادگی جامعه به تدریج پیاده سازی شد. در روند ساخت این کوی ها مفاهیمی مانند آپارتمان نشینی، شهرک نشینی و تیپ های همسان ساختمانی به شکل گسترده به کار گرفته شد. و آشکار است که چگونه برای یک تحوّل سکونتی در یک شهر،خواست و همگرایی حکومت، مردم و معماران لازم است.

 

منابع
کتابها:
- ازغندی، سید علیرضا. تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران : 1357-1320، تهران : انتشارات سمت، 1383
- بانی مسعود، امیر. معماری معاصر ایران/ تهران: نشر هنر معماری قرن،چاپ پنجم(ویرایش دوم)، زمستان ۱۳۹۱
- ستاری،جلال. دربی دولتی فرهنگ : نگاهی به برخی فعالیت های فرهنگی و هنری در بازپسین سال های نظام پیشین، تهران : نشر مرکز، 1379
- حائری، محمدرضا. نقش فضا در معماری ایران، هفت گفتار در باره زبان و توان معماری، تهران : دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1388
- نوحی، حمید. تأملات در هنر و معماری، تهران : نشر گام نو، 1379.

 

 سخنرانیها:
- بانی مسعود، امیر – دانشمیر، رضا. خوانشی انتقادی از معماری معاصر ایران، سخنرانی / تهران: کانون معماران معاصر، 1397

 

مجلات:
- طالبی، حامد - حجت، عیسی – فرضیان، محمد. «کوی‌های مسکونی کوتاه مرتبه تهران در دوره پهلوی دوم»، نشریه معماری و شهرسازی دوره ۱۹، شماره ۱، بهار ۱۳۹۳
- جودت، حسین. عملیات بانک ساختمانی در شهرستان ها، بانک ساختمانی 1: 16-11، 1334
- خسروی، روزبه. (مصاحبه)." نقش کنگره، ارائه آخرین پدیده های معماری جهان و شناساندن فرهنگ ایران : مصاحبه با امیر حسین شریفی دبیر کل کنگره، مجله ی هنر و معماری، 26 - 25، آذر - اسفند 60 – 61، 1353

 

 بررسی شهرهای دوره دوم (به ترتیب حروف الفبا) در حوزه تحولات معماری 1357 - 1332

شهر اصفهان در دوره دوم (1357-1332)

شهر اصفهان در طول حیاتش در چهار دوره تاریخی شاهد تغییرات عمده ای در ساختار کالبدی_ فضایی خود بوده است که این چهار دوره عبارتند از :
- تغییرات مربوط به دوره سلجوقی
- تغییرات مربوط به دوره صفویه در چهارصد سال پیش که در این دوران به اوج شهرت خود رسید.
- تغییرات مربوط به دوره پهلوی در حدود هشتاد سال پیش، زمانی که اصفهان رو به مدرنیزه و صنعتی شدن پیش رفت و مورد تهاجم طرح های شتابزده (خیابان کشی ها و طرح های جامع) قرار گرفت.
- تغییرات مربوط به عصر حاضر و پس از احیای میدان کهنه.

در عصر حاضر ناحيه اصفهان با داشتن واحدهاي بزرگ صنعتي كشوراز قبيل كارخانه ذوب آهن، مجتمع عظيم فولادمباركه،پالايشگاه، صنايع پتروشيمي، نيروگاههاي عظيم توليد برق،كارخانه هاي سيمان، كارخانه بزرگ پلي اكريل، كارخانه هاي نساجي و مناطق و شهرك هاي صنعتي متعدد يكي ازقطبهاي بزرگ صنعتي كشور است و با توجه به جايگاه ويژه اي كه در ميان ساير كلان شهرهاي ايران دارد،در دهه هاي اخير رشد بي سابقه اي را در شهرنشيني تجربه نموده است.
در اوايل دورة پهلوي،سال1302، اين شهر تنها 1515 هكتار وسعت داشته،درحاليكه مساحت ساخته شده آن در سال 1375 به17318 هكتار رسيده است؛ يعني در فاصله73 سال، 11برابر گرديده است توسعه شهربين سالهاي 1350 تا 1375، از رشد شتاباني برخوردار، به طوري كه وسعت شهر در اين مدت 8/2 برابر شده است.
اولين طرح توسعه شهر اصفهان در سال1337، توسط مشاور آلماني بنام كوكس و زير نظر دفتر فني وزارت كشور تهيه گرديد كه به نام طرح كوكس معروف است. دومين طرح، طرح جامع شهر بود كه در سال 1350توسط مشاور ارگانيك تهيه شد و به دنبال آن، طرح تفصيلي شهر براساس طرح جامع در سال 1352، به تصويب رسيد. سومين طرح جامع وتفصيلي دوم به ترتيب درسال هاي 1367 و 1371 توسط شوراي عالي شهرسازي ومعماري به تصويب رسيد. چهارمين طرح توسعه شهري اصفهان، طرح بازنگري طرح تفصيلي شهر است كه مسئوليت تهيه آن براي اولين بار به عهده شهرداري اصفهان قرار گرفت. تهيه اين طرح در ابتداي سال 1381 و توسط شش مهندس مشاور ذيصلاح، آغاز شد و نهايتاً در سال1385، به تصويب شوراي اسلامي شهر اصفهان رسيد.
همچنين، طرح بازنگري طرح تفصيلي شهر اصفهان درسال 1390، به تصويب شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران رسيد و ابلاغ شد.
طرح حريم شهر اصفهان نيز در سال 1387، به تصويب استانداري رسيد. بر اين طرح، حريم شهر اصفهان ضمن اصلاح، در سمت جنوب افزايش يافت و حريم شهرهاي همجوار نيز اصلاح گرديد. پيگيري و هماهنگي براي خروج پادگان هاي نظامي، تهيه طرح ساماندهي و حفاظت از باغ هاي غرب اصفهان، ساماندهي ورودي هاي شهر، تهيه طرح كاربري و نحوه استفاده از اراضي كلان واقع در حريم شهر، ايجاد پيوستگي بين حريم شهر اصفهان با حريم شهرهاي مجاور،ايجاد كمربند سبز به منظور جلوگيري از گسترش حريم وشناسايي اراضي واقع در مرزهاي مشترك حريم اصفهان وحريم شهرهاي مجاور، ارائه راهكار مناسب براي اجراي طرح هاي خدماتي و عمراني مشترك و تهيه بانك اطلاعاتي املاك و اراضي حريم شهر از برنامه هايي است كه توسط اداره هماهنگي و نظارت بر حريم شهر اجرا می شود.
در يك جمع بندي از وضعيت گسترش فيزيكي شهراصفهان، مي توان گفت با توسعة فيزيكي شهر، نقاط روستايي و پيراموني بسياري عملاً جزء شهر اصفهان محسوب مي شوند و به دليل فرسودگي مساكن، مصالح كم دوام، بافت روستايي و غيره، ادغام اين نقاط، يكي از دلايل اصلي شكل گيري هسته هاي حاشيه نشيني در شهر اصفهان است،كه قطعاً تأثير زيادي بر آسیب پذيري شهر و پيرامون آن خواهدداشت.
گسترش حريم شهر اصفهان، به علت واقع شدن اراضي كشاورزي و باغ هاي ميوه در حريم شهر و در حاشيه رودخانه زاينده رود موجب شده است كه بخشي از اين باغ ها و اراضي زراعي تغيير كاربري داده يا با همان كاربري قبلي وارد محدوده شهر شوند، به طوريكه اراضي باغي را درگوشه هاي مختلفي از شهر می توان مشاهده كرد و نمونه هاي زيادي از ساخت وسازهاي غيرمجاز در حاشيه اين شهر به وفور نمايان است.

با مروری بر طرح های شهری اصفهان می توان دید که طرح جامع سال ۴۰ اصفهان به طور حیرت انگیزی با ارزشهای تاریخی فرهنگی شهراصفهان بیگانه بود و اجرای آن حکم قطعی برای در هم ریختن تمام بنیان های ارزشی آن بشمار می رفت، ولی خوشبختانه با به وجود آمدن جریان مثبت فراگیر جهانی در تجدید نظر در نگرش های حاکم بر رفتاربا شهرهای تاریخی بزودی این طرح کنار گذاشته شد، هر چند اجرای بخشی از آن هم صدمات جبران ناپذیری بر پیکره شهر وارد آورده است. دو طرح بعدی گرچه با نیت جبران خسارت های وارده به بافت تاریخی فراهم شده ولی به دلیل عدم وجود تفکری روشن و معتقد،راه به جایی نبرد.
همانگونه که تجربه ثابت کرد، تامل کردن تا کسب تجربه در این وادی برابر است با از دست دادن ارزشهایی که غیرقابل بازگشت هستند، بنابراین ترجیح داده شد به جای طرح های دراز مدت غیر قابل اجراو اتفاقا زیانبار به طرح هایی دست زد که مبانی ارزشی و کاربردی آن کوتاه مدت، میان مدت و قابل تحمل باشد.
در پایان سالهای ۴۰ و ۵۰ مجریان و مردم بر چند اصل به توافق رسیده بودند اول ضرورت مرمت بناهای تاریخی دوم ضرورت ساماندهی به فضاهای شهری از جمله در بافت تاریخی و پذیرش سرمایه گذاری در این گونه امور. بازار و رودخانه به عنوان دو محور اصلی شهر دارای ظرفیت بالایی بودند برای تعریف کردن شبکه پیاده شهری منسجمی که تمام ارزشهای تاریخی و فرهنگی طبیعی عمده شهر را در جریان حرکت خود، در کنارداشتند. وهمچنین با عبور از مراکز محلات پیوند مناسب و معقولی را در سراسر بافت کهن می توانستند به وجود آورند، طی ۳۵ سال گذشته مسیری طولانی و پیگیرانه برای دستیابی به توفیق نسبی در این زمینه طی شده است.
از جمله این اقدامات می توان مواردی از این دست اشاره کرد :
ـ مرمت و احیای حلقه بازار اطراف میدان نقش جهان،ارتباط میدان نقش جهان با چهارباغ، آزاد کردن حریم رودخانه،حذف ترافیک سواره از میدان نقش جهان،طراحی مسیر پیاده شمال رودخانه تا میدان کهنه،تبدیل زندان توحید خانه به دانشگاه هنر،استقرار دو موزه پشتیبان در حریم غربی میدان، موزه هنرهای معاصر و هنرهای تزیینی و ایجاد کتابخانه مرکزی شهردر حریم غربی میدان.تمام این حرکتها در جهت ارتقا سطح کیفی میدان و آماده سازی آن برای پذیرش نقشی که در شان آن باشد ادامه می یافت.

پس از سقوط سلسله صفوی، باغهای صفوی واقع در جنوب اصفهان، رو به نابودی گذاشت، اما آنهاموجوديت خود را تا 80 سال قبل، يعنی زمانی که کشور حرکت به سوی صنعتی شدن را آغاز کرد، حفظ کردند. بعضی کارخانه دارها باغ های نواحی چهارباغ بالا را برای ساخت سايتهای کارخانه نساجی شان انتخاب کردند. اين کارخانجات که جانشين بعضی از باغها در اين منطقه شدند، تا حدود 20 سال پيش که صنعت نساجی در اصفهان و ديگر شهرهای ايران بطور کامل دچار انحطاط شد، مورد استفاده بودند.اين کارخانجات با از دست دادن اهميتشان به عنوان مرکزی صنعتی، بخاطر معماری ارزشمند و بزرگی مکانهايشان، برای ساختمان سازی های جديد مسکونی و تجاری، جذابيت بسياری پيدا کردند. از طرف ديگر، اين مکان ها، حاوی پتانسيل عظيمی بودند که می توانست برای ايجاد پروژه های شهری جديدی که قادر به حفظ مکان های کارخانه، تکميل ساختارقديمی شهر اصفهان و هرچه جذاب تر کردن آن شهر باشند، مورد استفاده قرار گيرد.در آخرين طرح جامع شهر، اين پتانسيل، تشخيص داده شده و پيشنهاد ساخت نقطه کانونی شهری مهمی با استفاده از ترکيب مکان کارخانجات قديمی و ديگر مکان های موجود، در اين محل داده شده بود. با اين وجود اين پيشنهاد هرگز صورت خارجی به خود نگرفت وبدبختانه بجز يکی دو تا از کارخانجات، بقيه بطور گسترده ای تغييرشکل دادند. بيشتر ساختمان های صنعتی ارزشمندنابود شده بودند و تعدادی ساختمان های جديد بی ارزش که فاقد نقشی که منطقه چهارباغ بالا می تواند در اصفهان بازی کند، بودند، ايجاد شدند.

 

منابع
مجلات: 
- آیت الله زاده شیرازی، باقر. «ایران و جهان اسلام از نگاه اصفهان در شهر موزه نقش جهان»، مجله اثر، شماره ۳۳ و۳۴، بهار و تابستان ۱۳۸۱
- جلاليان، حمید. ضيائيان، پرويز. دارويي،پرستو.کریمی،خديجه. " تحليل خزش شهري و تحولات كاربري اراضي " مطالعات تطبيقي شهرهاي اروميه و اصفهان،1392 فصلنامه برنامه ریزی کالبدی- فضایی، سال دوم، شماره چهارم، پاییز 1392.
- کریمی، کیوان. ترجمه : حیدری، سمیرا. " برنامه ريزی شهریِ شهر اصفهان در گذشته و حال"، نشریه معماری و شهر سازی هفت شهر، دوره دوم، شماره 27 و 28، تابستان 1388.

 

شهر شیراز در دوره دوم (1357-1332)
گفتیم دوره اول توسعه شهر شیراز از سال ۱۳۰۴ آغاز شد و تا سال ۱۳۳۵ وسعت این شهر به دوبرابر وسعت تمام دوران گذشته خود رسید و خیابان کشی های جدید پایه‌ی تغییر جهت ِاستخوان بندی شهر را بنا نهاد.
اما دوره بعدی توسعه شیراز را می توان بین سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۵ در نظر گرفت. در این دوره همزمان با رشد جمعیت و مساحت شهر، شهر شیراز توسعه و گسترش شتابزده ای داشت. در این دوره اولین مرحله حاشیه نشینی در بخش جنوبی شهر اتفاق افتاده است و همچنین به علت احداث بیمارستان نمازی در سمت غرب و به دنبال آن کشیده شدن خیابان و کاربریهای متعدد به سمت آن، عمده ترین محور توسعه شهر به سمت غرب بوده است.

نخستین طرح جامع شیراز در سال ۱۳۵۱ تهیه شد که در این دوره بیشترین گسترش شهر به سمت شمال اتفاق افتاد و بخش عمده ای از زمین های مستعد را اشغال کرد.
وسعت شهر شیراز از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۸۱ بیش از ۳۰ برابر افزایش یافته است.شیراز در مراحل مختلف گسترش خود به علت عامل طبیعی وجود ارتفاعات در دو سمت شهر گسترشی خطی به سمت شمال و جنوب داشته است که به دنبال خود نوعی جدایی گزینی اجتماعی و اقتصادی به همراه داشته که همین مساله هم در کنار عوامل طبیعی در رشد و گسترش خطی شهر موثر بوده است، بطوریکه اقشار متوسط و بالای جامعه تمایل به سکونت در بخش شمال و شمال غرب شیراز دارند و این باعث رشد شهر در این سمت و ساخت و سازهای وسیع در این منطقه و همچنین منجر به آسیب دیدن باغ های ارزشمند قصر الدشت شده است.
قسمت های جدید شهردر اطراف محلات قدیم گسترش یافته اند و با گسترش موج مهاجرین جدید محلات جدیدی هم در اطراف شهر ایجاد شده اند. این محلات جدید به ویژه در مناطق شمال غربی از نظر شیب زمین در وضعیت مناسبی قرار ندارند و ارائه خدمات به آنها با مشکلاتی مواجه است.
این عدم توجه به توزیع متعادل و متوازن کاربری ها و نبود دید علمی و منطقی از گذشته در خصوص توزیع اصولی کاربری ها در سطح شهر، ناهمانگی هایی را در توزیع خدمات شهری نمایان ساخته‌است. (نظریان، 1388)
حاشیه نشینی یکی از معضلات توسعه شهر شیراز در سالهای اخیر بوده است و این امر ناشی از توسعه نیافتگی شهر های منطقه می باشد. تراکم بالای افراد در واحدهای مسکونی، تعداد اندک اتاق، بر پایی خانه های یک شبه، ساخت و سازهای غیر مجاز با مصالح کم دوام و غیر استاندارد، عدم برخورداری واحدهای مسکونی از حداقل تسهیلات و ضروریات زندگی و تحمیل هزینه های مسکن بر بخشی ازساکنان محروم از ابعاد مسئله آفرین پدیده مسکن در مناطق حاشیه نشین شهر شیراز می باشد.
بافت قدیم شیراز به دلیل واقع شدن در مرکز شهر بیشترین نسبت فضای تجاری را در مقایسه با سایر مناطق در اختیاردارد، بدین ترتیب که ۹/۵٪فضای بافت قدیم شیراز به کاربری های تجاری و انتفاعی اختصاص یافته است.
میدانیم که توسعه پایدار شهری در کنار اندیشه بر کل اجتماع انسانی عدالت اجتماعی و رعایت توزیع مناسب و متعادل امکانات و خدمات در سطح شهر را شعار خود ساخته و تاکید دارد بر حفظ منافع و حقوق آیندگان بر هر آنچه وجود دارد. شهر شیراز در عین حرکت به سمت توسعه، موفقیتی در جهت رسیدن به توسعه پایدار نداشته در سطح شهر شیراز، بی توجهی به مسیل ها ی مهم و رودخانه های خشک و تجاوز نمودن به حریم آنها، فقر بسیاری از کوچه و گذرهای شهر از نداشتن جوی های جمع کننده آب، عدم درک صحیح از فواید باغات و تیشه بر ریشه آنها زدن، مساکن غیر استاندارد، توجه نکردن به ساخت و سازهای صحیح، وجود پادگان های نظامی بزرگ در وسط نقشه شهر، جانمایی غلط برخی کاربریها و بی توجهی به عرض کم خیابان ها و میادین کوچک، همه و همه توسعه شهر را با ناپایداری همراه ساخته و الگوی توسعه پایدار شهری را از آن دور می کند.
شکل گیری مراکز جدید سکونتی در حاشیه شیراز و ناکارآمدی در کنترل و مدیریت شهری در ایجاد تعادل مجدد منطقه، سبب شکل گیری سکونتگاه های رسمی و غیر رسمی گروه های کم در آمد در حاشیه ی آبادی ها و شهرها و راه های اصلی منطقه شده است. (شیخ الاسلامی،1388)

سازمان عمران و بهسازی شهر شیراز در امر بررسی مسائل و مشکلات و شناسایی نقاط بالقوه بافت تاریخی ـ فرهنگی شیراز فعالیت خود را براساس مطالعات انجام شده از سال ۱۳۷۶ آغاز نمود. تضاد دیدگاه های دستگاه های حاکم بر سیاست گذاری در بافت این شهر از قبیل مجریان، دستگاههای اجرایی و خواست های ساکنین بافت هر کدام مسائلی بودند که تصمیم گیری و اجرا را در کوتاه مدت با مشکل روبرو می ساخت. انتخاب پروژه های دروازه قصابخانه ـ باغشاه و دروازه کازرون به دلیل موقعیت مکانی و اهداف کاربردی در زمینه قابلیت اجرا و توانمند ساز ی منطقه در اولویت قرار گرفت. در میان محورها هم محور سنگ سایه به دلیل استقرار بیش از ۳۰ عنصربا ارزش فرهنگی ـ تاریخی روی آن و پیوند دو محله پرجمعیت، برسایر محور ها ارجحیت داشت. اقداماتی که برای احیای این محور و مرمت آثار با ارزش تاریخی موجود در آن صورت گرفت آن را در سال ۱۳۸۲ نامزد جایزه یونسکو کرد. (دیزجانی،1383)

 

منابع
مجلات:  
- نظریان،اصغر. « ارزیابی توسعه فیزیکی شهر شیراز با تاکید بر عوامل طبیعی »، فصلنامه جغرافیایی چشم انداز زاگرس، سال اول، شماره ۱، پاییز ۱۳۸۸.
- دیزجانی، غلامعلی. «مرمت بافت تاریخی ـ فرهنگی شیراز، طرح های سازمان عمران و بهسازی شهر شیراز»، فصلنامه شهرسازی و معماری آبادی، سال چهاردهم، شماره ۴۵، زمستان ۱۳۸۳.
- شیخ الاسلامی، علیرضا. « ارزیابی توسعه پایدار شهری کلانشهر شیراز »،فصلنامه جغرافيايي چشم انداز زاگرس : دوره 1، شماره 2، زمستان 1388.

 

شهر کرمان در دوره دوم (1357-1332)
بافت قدیم کرمان یکی از ارزشمندترین بافت های شهری کشور به ویژه در بخش ساخت شهری و عناصر ساختاری می باشد. این بافت در ادوار تاریخی گوناگون، دارای روندهای توسعه گوناگونی است. در هر دوره ای آثار و یا مجموعه ای بر بافت قبلی اضافه شده است بدون اینکه بر بافت گذشته خدشه ای وارد آورد. این روند تا اوایل قرن حاضر تداوم داشت، اما با ورود و اجرای الگوهای توسعه جدید شهری و احداث خیابان ها در بافت شهری، نه تنها به گذشته ی شهر توجهی نشد بلکه موجبات چند پارگی آن نیز فراهم آمد. خیابان شریعتی ( پهلوی ) و فلسطین ( صمصام ) بافت شهر کرمان را به صلیب کشیدند. این محورها در دهه های بعدی بسیاری از واحدهای تجاری جدیدی را کنار خود پذیرا شدند و بدین ترتیب رقیبی جدید برای ستون فقرات و بازار شهر قلمداد گردیدند. و به عبارتی شهر دارای دوستون فقرات جدید و قدیم شد. در همین حال توسعه بیرونی شهر نیز با تفکیک های گسترده شروع شد و بسیاری از ساکنان شهر به این کانون های جدید تغییر مکان دادند. آنها واحدهای قبلی خود را رها می کردند و هیچ گونه اقدام مرمتی بر روی آن انجام نمی دادند. در کنار فرسودگی واحدهای مسکونی، بناهای عام المنفعه نیز مانند حمام، آب انبار، کاروانسرا و … در مقابل راه اندازی واحدهای جایگزینی خدماتی، عملکرد خود را از دست دادند و متروکه شدند تا اینکه در سالهای اخیر تعداد معدودی ازآنها دارای عملکرد موزه و یا چایخانه سنتی شدند، اما اکثریت آنها بدون کارکرددچار فرسودگی کالبدی شدند. در این شرایط توده عظیمی از بناهای خشتی کشور که نیاز مبرمی به مرمت دائم داشتند روند فرسایش و تخریب را پشت سر گذاشتند و آنچه از بافت قدیم کرمان باقی مانده است عناصر ساختاری و کوچه ها و معابر قدیمی و واحدهای مسکونی فرسوده و یا نوسازی شده بدون هماهنگی با بناهای مسکونی مجاور و قدیمی شهر و از بین رفتن نقش عناصر مرکز محلات شهر است. به طور کلی می توان گفت در حال حاضر، عواملی مانند بازدهی پایین اقتصادی ساخت و ساز نسبت به بافت میانی و حاشیه ای، تغییر مرکزیت ثقل تجاری شهر از بازارهای بافت قدیم به بافت جدید، عدم تمایل شهروندان برای سکونت دربافت قدیم، برنامه ریزی نامناسب شهری در توسعه شهر کرمان و انفکاک بافت قدیم از طرح جامع کرمان و واگذاری اراضی زیاد در حاشیه شهر، همه باعث فرسایش شدید در عناصر استخوان بندی بافت قدیم و متروکه شدن این بافت شده است که در صورت عدم به کارگیری راهبردهای موثر در این زمینه روزبه روز این معضل بیشتر می شود تا جایی که تنها باید به عناصر ساختاری گذشته و تک بناها اشاره نمود که این یعنی از دست دادن بخشی از ارزشها و شاخص های هویت این شهر.

و اما در مقیاس شهری، بررسی ها نشان می دهد جمعیت شهر کرمان طی 55 سال اخیر(1390- 1335 ) نزدیک به 5/8 برابر رشد داشته در حالی که شهر با گسترش فیزیکی 65 برابري مشکلاتی از قبیل: تخریب زمینهاي کشاورزي اطراف شهر، مشکلات زیست- محیطی،کمبود امکانات زیربنایی و تاسیسات را ایجاد کرده است.
توجه به اینکه توسعه شهرنشینی همگام با رشد و توسعه کالبدي شهرها نبوده، منجر به ساخت و سازهاي بدون برنامه ریزي، گسترش مهارنشدنی شهرها و تغییرات فراوانی در ساختار فضایی شهرها گردیده و شهرها را با مسایل و معضلات خاصی روبرو کرده است که امروزه شاهد آنیم.
گسترش فیزیکی شهرها، فرآیندي پویا و مداوم است و طی آن محدوده هاي فیزیکی شهر و فضاهاي کالبدي آن در جهات عمودي و افقی از حیث کمی و کیفی افزایش می یابد رشد فیزیکی به شکل افزایش محدوده شهر یا به اصطلاح گسترش افقی ظاهر میگردد و رشد عمودي به صورت درون ریزي جمعیت شهري و الگوي رشد شهرفشرده نمایان می شود. شهر کرمان با دارا بودن جاذبه هاي تاریخی، صنعتی، اقتصادي، گردشگري و دانشگاهی و به عنوان یکی ازاصلی ترین قطبهاي جاذب جمعیت در سلسله مراتب شبکه شهري استان کرمان، طی سالهاي اخیر رشد بسیاري کرده است این روند متأثر از رشدجمعیت و ورود مهاجران بوده است که منجر به ساخت وسازهاي بدون برنامه و تغییرات زیاد در ساختار فضایی- کالبدي شهر و گسترش آن در زمینهاي کشاورزی اطراف شهر شده است.
عدم تعادل بین رشد شهري و رشد جمعیت در شهر کرمان، به گونهاي که تا این دهه رشد شهري سریع تر از رشد جمعیت بوده است، موجب گسترش دامنه شهري گشته و گسترش فیزیکی شهر بر رشد جمعیت شهري پیشی گرفته است. علت اصلی این گسترش، فقدان سیاستهاي مناسب ساخت و ساز می باشد که موجب عدم تعادل میان گسترش فیزیکی و رشد جمعیتی گردیده و منجر به رشد پراکنده و بد قوارة شهر شده است. افزایش جمعیت و در پی آن گسترش بی حد و حصر شهر کرمان باعث فشار بیش ازحد بر منابع آب و سایر تأسیسات زیربنایی، تخریب زمینهاي مناسب کشاورزي اطراف شهر و بسیاري ازمسائل دیگر شده است.مهاجرتهاي و رشد بی رویه شهرنشینی و شهرگرایی قدرت انعطاف مدیران شهري را در برنامه-ریزي و ساماندهی امور شهري کاهش داده، به طوریکه چالشهاي چندي از قبیل افزایش هزینه هاي زیست شهري، کاهش کیفیت زیست شهري، تراکم ترافیکی در بخش مرکزي شهر، گرانی مسکن و کاهش کیفیت خدمات شهري به چشم میآید.

 

 منابع
مجلات: 
- جلال کمالی،علی اصغر و افضلی، کوروش. «مشکلات و رویکرد مناسب بری احیا و نوسازی ساخت و بافت قدیم شهر کرمان»، مجله آبادی، فصلنامه شهرسازی و معماری، سال چهاردهم، شماره ۴۵، زمستان.۱۳۸۳

- ایلاقی حسینی، محسن. نوحی، رامین. مهیمی،امیرمهیم. "بررسی روند گسترش کالبدي فضایی شهر کرمان با استفاده از مدلهاي آنتروپی شانون و هلدرن" 1393